شعر و ادب

روز و شب «اخوان ثالث» روز آفاق عاج خواند سرودی

روز و شب : مهدی اخوان ثالث (دوزخ اما سرد)

روز آفاق ِ عاج خواند سرودی

شب اقالیم ِ آبنوش شنفتند

سایه در سایه سحرهای شبانه

تن در امواج گیسوی تو نهفتند

روزها طالع طلایی خود را

همچو رازی کهن به روی تو گفتند

این جدایان جاودان چه بسا شد

در تو با هم، چو نقش و آینه خفتند

سِحر شب را به راز روی بسی من

در توی طاق، دیده‌ام که چه جفتند

باز صبح است و روشنان پگاهی

روی شستند و گرد آینه رُفتند

باز اقالیم عاج خواند از آن دست

که در آفاق آبنوس شِنفتند

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا